×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

سرزمین آرزو ها

× عشق حیات عاشق را تشکیل می دهد و الا معشوق بهانه است
×

آدرس وبلاگ من

shamaeezadeh.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/shamaeezadeh

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????

حکايتی از مثنوی

 
شیر و روباهی در همسایگی کشاورزی که خری داشت زندگی می کردند .
روزی شیر به روباه گفت برو وخر را به اینجا بیار تا اورا شکار کنیم و بخوریم.
روباه پیش خر رفت وبا حیله گری خر را فریب داد .
شیر وقتی خر را دید به هیجان آمد وفورا به طرف خر حمله ور شد اما خر متوجه گردید وفرار کرد.
شیر به روباه گفت اگر واقعا زرنگی بار دیگر این کار را انجام بده .
روباه پیش خر رفت وگفت ای دوست چرا فرار کردی شیر نگهبان مرغزار بود تا هیچ کس بدون اجازه وارد نشود .
خر گفت باور نمی کنم شیر می خواست مرا بکشد روباه به خر اطمینان داد که اینگونه نیست خر بار دیگر فریب می خورد .
روباه به شیر گفت وقتی خر آمد مدتی صبر کن تا کاملا خر مشغول چرا شود بعد در فرصت مناسب حمله کن شیر هم همین کار را انجام داد وخر را شکار کرد.
شیر پس از شکار به روباه گفت تا من دست وصورت می شوییم تو قسمتی از خر را بخور اما با گوش و چشم و دل خر کاری نداشته باش.
روباه توجهی به حرف شیر نکرد وچشم و گوش و دل خر را خورد.
شیر وقتی این صحنه را دید گفت چرا این کا ر را کردی ؟
روباه گفت این خر چشم وگوش و دل نداشت شیر گفت مگر می شود روباه گفت
اگر چشم داشت با دیدن تو فرار می کرد اگر گوش داشت فریب حرف های مرا نمی خورد واگر دل داشت از ترس تو دوباره به این مکان نمی آمد.
شیر وقتی استدلال روباه را شنید گفت:
حقا که در مکاری استادی

سه شنبه 13 مرداد 1388 - 12:32:40 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم